هزاران هزار کودک کار هر روز به امید درآوردن لقمه ای نان در خیابانها پرسه میزنند و البته کم نیستند افرادی که کودکی این بچهها را به بازی گرفته و به خاطر یک مشت ریال بیشتر، آنها را از چشیدن طعم لذت بخش کودکی محروم کنند. کودکانی که به جای گرمای خانه، سردی هوای خیابان و نگاه عابران را یکجا به جان میخرند تا لقمه نانی بیابند در این شلوغی شهر. سالهاست که فضای مجازی پر شده از محبت و تأسف درباره کودکان کار، به کودکان معصومی که گاه با نگاهشان و گاه با صدای بلند حق از دست رفته شان را به عابران گوشزد میکنند. اما در فضای واقعی برخی از ما با دیدن کودکی از جنس کار، بی محابا شیشههای خودرویمان را بالا میکشیم، راهمان را کج میکنیم و خودمان را به ندیدن و نشنیدن میزنیم. میخواهیم از این واقعیت تلخ به سرعت عبور کنیم و با ندیدنشان خودمان را آرام کنیم. آنچه هم این روزها قصه کار کودکان را تلختر از قبل میکند، این است که والدین زیادی به دلیل دچار بودن به فقر مطلق، چاره ای ندارند جز این که کودکانشان را به همراه خود به خیابان بیاورند؛ کودکانی که به گفته دکتر محمدرضا محبوب فر، پژوهشگر حوزه آسیبهای اجتماعی بعضی از آنها حتی زیر ۵ سال سن دارند. البته این جامعه شناس معتقد است که حتی وجود یک کودک کار هم در کشورمان اضافی است. ترک تحصیل از مهمترین مشکلات نظام آموزشی است و منجر به افزایش بیسوادی در جامعه میشود. ترک تحصیل دانشآموزان به عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی که هر کدام تأثیری بر ادامه تحصیل دانشآموزان دارد، وابسته است. عدم علاقه دانشآموز به درس، کار، سواد پایین والدین، شرایط اقتصادی و خانوادگی، ازدواج در سن پایین هر کدام عواملی هستند که منجر به افزایش ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل میشود. اگرچه هیچگاه آمار دقیقی از کودکان کار کشورمان ارائه نشده است، اما برخی برآوردها از این حکایت دارد که تعداد کودکان کار ایران به بیش از ۳ میلیون نفر میرسد. منصوره بابایی، کارشناس مسئول امور آسیبدیدگان اجتماعی بهزیستی تأکید کرد که آمار رسمی کودکان کار به حدود ۹۰۰ هزار نفر میرسد. این در حالی است که از نظر کنوانسیون حقوق کودک که ایران نیز به آن پیوسته است، هیچ کس حق ندارد با هیچ بهانه ای کودکان را از کودکی کردن محروم کند. بنابراین، با توجه به این که این روزها بخش زیادی از کودکان کار صرفا به دلیل فقر خانوادههایشان به خیابانها میآیند، اگر کسی صدای کودکان کار را میشنود، اول از همه باید برای رفع فقر والدین آنها برنامه ریزی کند .به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، روز و شب ندارد و هر لحظه که به میدان انقلاب، چهارراه ولیعصر، سه راه جمهوری و صدها گوشه دیگر از پایتخت پا بگذاریم، میتوانیم حضور پررنگ کودکان کار را مشاهده کنیم؛ از دستفروش گرفته تا فال فروش، از کودکی که سر چهارراهها جلوی ماشینها را میگیرد تا کودکی که کنار خیابان بساط کرده است. کودکانی که البته فقط متعلق به تهران نیستند و کمتر شهری در ایران را میتوان مثال زد که هیچ کودکی در آن مجبور به کار کردن نباشد. کارشناسان آسیبهای اجتماعی معتقدند که هر چقدر فقر گستردهتر شود، حضور کودکان کار در خیابانهای شهر نیز پررنگتر میشود. وقتی هم که کار به جایی برسد که برخی والدین چارهای نداشته باشند جز این که برای امرار معاش، کودکان خود را به کار بگیرند، یعنی حضور کودکان دستفروش در گوشه و کنار تهران که در کنار پدر یا مادر خود پای بساط ایستاده بودند و پا به پای آنها کار میکردند. البته همان قدر که وجود فقر مطلق در کشوری با انبوهی از ثروتهای ملی توجیهپذیر نیست، به کارگیری کودکان برای امرار معاش روزمره حتی از سوی والدین آنها را نیز نمیتوان توجیه کرد؛ چراکه کودکان باید تحت هر شرایطی کودکی کنند تا بتوانند در آینده انسانهایی خلاق و موثر برای زندگی خود و جامعه شان باشند و حسرت چشیدن طعم شیرین بازیهای کودکانه به دل آنها نماند. طبیعی است که وقتی به گفته روزبه کردونی، رئیس مؤسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی، حداقل ۲۵ میلیون نفر در ایران زیر خط فقر مطلق قرار دارند و قیمت بیشتر کالاهای اساسی در یک سال گذشته بین ۵۰ تا ۱۰۰ درصد افزایش یافته است، پس بخش زیادی از والدین چاره ای ندارند جز این که برای گرسنه نماندن خود و فرزندانشان، کودکان را هر طور شده، به کار بگیرند. بنابراین در شرایط کنونی، نمیتوان از والدینی خُرده گرفت که کودکان خود را به کنار بساط دستفروشی خود میآورند یا حتی آنها را برای پول درآوردن به سر چهارراهها میفرستند؛ بلکه باید نوک پیکان انتقاد را به سمت کسانی گرفت که اساسا چنین مصادیقی از فقر را در جامعه ما پدید آوردهاند و کاری کردهاند که بخش زیادی از کودکان این کشور، ساعتهای زیادی از روز را به جای پرداختن به تحصیل یا تفریح، به صورت اجباری کار کنند. همه کودکان کار دوست دارند که در آینده شغلهایی با درآمد و منزلت اجتماعی بهتری داشته باشند؛ مساله ای که نشان میدهد اساسا آنچه در این سن نباید دغدغه کودکان باشد و بخواهند بابت آن احساس رضایت یا عدم رضایت کنند، کسب درآمد است و آنچه باید دغدغه اصلی کودکان باشد، چیزی نیست جز تفریح کردن، لذت بردن از زندگی و تلاش برای ساختن آینده ای بهتر برای خودشان. این نکته ای است که محمدرضا محبوب فر، پژوهشگر حوزه آسیبهای اجتماعی عنوان کرد: ما از ابتدا نباید اجازه میدادیم در کشوری که دارای ثروتهای ملی بسیاری است، حتی یک کودک کار وجود داشته باشد. اما متأسفانه با رشد نرخ تورم و بیکاری و در مجموع فراگیری فقر در سالهای اخیر، قبح پدیده کودکان کار در کشورمان ریخته شده و شاهد گسترش این پدیده در ایران هستیم. این جامعهشناس با تأکید بر کاهش سن کودکان کار در چند سال گذشته گفت: وقتی ما در سالهای اخیر شاهد رواج پدیده نوزادفروشی در ایران بودهایم، نمیتوان انتظار داشت که پدیده کار کودکان در کشورمان وجود نداشته باشد؛ زیرا بخشی از کودکانی که توسط باندهای خرید و فروش نوزاد، خریداری شده اند، در سنین زیر ۵ سال به کار گرفته میشوند و بخش دیگری از کودکان هم توسط والدین خودشان به خیابان آورده میشوند و به نوعی کمک خرج خانواده هستند. وی در ادامه تأکید کرد: تمام اینها معلول کمبود حمایتهای مالی مناسب از اقشار کم درآمد جامعه در سالهای اخیر است؛ زیرا فروش نوزادان توسط یک مادر چه با همسرش زندگی کند و چه یک زن سرپرست خانوار باشد، دلیل دیگری جز فقر ندارد. این هم که یک پدر یا مادر حاضر میشود که کودک زیر ۱۰ ساله خود را برای دستفروشی یا مشاغل دیگر به خیابان بیاورد، قطعا در فقر مطلقی ریشه دارد که خانواده آن کودک دچار آن است و تا زمانی هم که فقر مطلق در کشورمان وجود داشته باشد، نمیتوان کودکان کار را از جامعه حذف کرد. محبوب فر در پاسخ به این سؤال که بیشتر کودکان کار مهاجر هستند یا ایرانی، گفت: هیچ برآورد دقیقی درباره این که بیشتر کودکان کار را اتباع ایرانی تشکیل میدهند یا اتباع کشورهای دیگر، وجود ندارد، اما شکی نیست که در سالهای اخیر، نسبت تعداد کودکان کار ایرانی به مهاجرین بسیار بیشتر شده است؛ زیرا وقتی طبق آمارهای رسمی تامین اجتماعی تعداد خانوارهای زیر خط فقر مطلق در ایران در هشت سال گذشته حداقل دو برابر شده است، بنابراین طبیعی است که والدین زیادی مجبور باشند کودکان خود را برای کسب درآمد بیشتر به کار بگیرند. این کارشناس حوزه آسیبهای اجتماعی با اشاره به ثروت های ملی کلان ایران تأکید کرد: ایران با داشتن حدود ۹ درصد از ثروتهای طبیعی جهان، فقط حدود یک درصد جمعیت دنیا را در اختیار دارد. بنابراین اگر اقتصاد ما سالم و پویا شود، قطعا میتوانیم با مدیریت صحیح به کشوری تبدیل شویم که نه تنها از تمام کودکان کار ایرانی، بلکه از همه کودکان کار مهاجر نیز به نحوی حمایت کنیم که اولا شرایط لازم برای تفریح و تحصیل آنها فراهم شود و ثانیا تا حد امکان اجازه ندهیم که این کودکان در خیابانها کار کنند و مورد سوء استفاده کاری و حتی جنسی قرار گیرند. این جامعهشناس با تأکید بر این که بخش زیادی از کودکان کار متعلق خانوارهای ساکن در حاشیه شهرها هستند، عنوان کرد: افزایش آمار حاشیهنشینی به دلیل بروز پدیده خشکسالی، بحران آب و از بین رفتن مشاغل روستایی در یک دهه گذشته و البته رشد آمار بیکاری شهرنشینان در سالهای اخیر و تشدید فقر در میان خانوارهایی که سرپرست آنها شغل رسمی خود را از دست داده است، از جمله مهمترین عواملی است که به رشد آمار اشتغالهای غیررسمی از جمله افزایش تعداد کودکان کار در ایران دامن زده است. هر چقدر هم که تورم بخشهای مسکن و مواد غذایی در کشورمان بیشتر شود، طبیعتا تعداد کودکان کار ما نیز افزایش خواهد یافت، وی در پایان تصریح کرد: متأسفانه با وجود ثروتهای کلان ملی ایران، اکنون شرایط اقتصادی برخی خانوادهها به جایی رسیده است که چاره ای جز به کارگیری کودکانشان ندارند و چنین خانوادههایی نیز طبیعتا نمیدانند بستری مناسب برای تربیت کودکان باشند؛ چراکه در این گونه خانواده ها تمام اعضای خانواده عملا فقط برای زنده ماندن تقلی میکنند و قطعا بیشتر زمینههای رشد اجتماعی در کودکانی که از سنین پایین ناچار میشوند که در کنار پدر، مادر و سایر اعضای خانواده خود کار کنند، از بین میرود. روزها و شبهای پایتخت و خیلی دیگر از شهرها پر است از بچههای کاری که حتی یک روز هم کودکی نکرده اند. کودکان کاری که به جای رفتن به مدرسه یا حتی بعد از تعطیل شدن از مدرسه در سر چهارراههای اصلی شهر فال یا گل میفروشند. کودکانی که باید پشت میزهای مدرسه درس بخوانند و اوقات فراغتشان را مانند دیگر بچههای هم سن و سالشان در کنار خانواده و دوستان سپری کنند. در پژوهشهای کارشناسان، بحث تداوم کار کودکان در ایران به طور کلی در فقر، عدم وجود کار مناسب برای بالغین، عدم وجود حمایت اجتماعی از سوی دولت، شکست نظام نظارت بر تحصیل کودکان و حداقل سن قانونی برای استخدام، مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک و شکلگیری سکونتگاههای غیررسمی، همچنین ورود اتباع خارجی به ویژه به شکل غیرمجاز ریشه دارد و هر کدام این دلایل باعث میشود که کودکان راهی جز اشتغال نداشته باشند و طبیعتا کار کودکان بخصوص در خیابانها، محرومیت آنها از تحصیل، سوء تغذیه، بیماریهای جسمی و البته امروز خطر ابتلا به کرونا را به دنبال دارد.
اشتراک در
وارد شدن
0 نظرات
قدیمیترین