روایتی از زندگی یک پسر نوجوان ترنس

در این گزارش به شرح زندگی یک مرد ۱۹ ساله ترنس، در یکی از شهرستان های استان خراسان رضوی که قربانی کودک همسری بوده، پرداخته شده است. این شهروند ترنس که با اجبار خانواده در سن ۱۷ سالگی ناچار به ازدواج شده می‌گوید، خانواده‌اش با آنکه به ترنس بودن وی واقف بوده‌اند، از همان دوران کودکی به دلیل آنچه که “حفظ آبرو” عنوان می‌کردند، وی را به شدت محدود کرده و تحت فشار قرار داده‌اند. در گزارش پیش رو، به بخشی از شرح حال این شهروند ترنس، از ازدواج اجباری تا مخالفت خانواده با عمل بازتایید جنسیت وی پرداخته شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، رکنا خبرگزاری حوادث ایران در گزارشی به شرح زندگی یک مرد ۱۹ ساله ترنس، در یکی از شهرستان های استان خراسان رضوی که قربانی کودک همسری شده پرداخته است.

جعفر عامری رئیس کلانتری سپاد استان خراسان رضوی نیز از آغاز اقدامات مشاوره ای و بررسی های قانونی درخصوص ماجرای زندگی این شهروند ترنس در دایره مددکاری اجتماعی این استان خبر داده است.

بخشی از روایت این شهروند ترنس در ادامه می‌آید:

“اگرچه من و سهیلا دوقلو بودیم ولی او مشکلات مرا نداشت و در همان دوران دبیرستان ازدواج کرد و به خانه بخت رفت. در این میان من شرایط متفاوتی داشتم، با آن که پدر و مادرم نام لیلا را بر من گذاشته بودند اما من از همان دوران کودکی رفتار پسرانه داشتم و همواره با کودکان فامیل بازی های پسرانه انجام می دادم.

سال ها در مدرسه دخترانه تحصیل کردم ولی نمی توانستم مانند آن ها رفتار کنم. وقتی بزرگ تر شدم پزشکان تشخیص دادند که من «ترنس» هستم، اما پدر و مادرم به خاطر حفظ آبروی خودشان اهمیتی نمی دادند و این موضوع را به شدت پنهان می کردند، تا این که بالاخره در ۱۷ سالگی یکی از بستگان پدرم به خواستگاری ام آمد.

تردیدی عجیب سراسر وجودم را فرا گرفته بود و نمی دانستم چه تصمیمی بگیرم. در دو راهی وحشتناکی گیر افتاده بودم که هر مسیر آن به جاده تباهی می رسید. بالاخره سکوت کردم و با اصرار پدرم با انوشیروان ازدواج کردم. مراسم عقدکنان برگزار شد اما من احساس خوبی نداشتم. خلاصه هنوز دو ماه بیشتر از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که مهر طلاق بر سند ازدواجم خودنمایی کرد و من از انوشیروان جدا شدم؛ چرا که در همان هفته اول دوران نامزدی، همسرم متوجه شد که من دوجنسی (ترنس) هستم. از سوی دیگر من شخصیتی مردانه داشتم و نمی توانستم به اطر او خود را تغییر داده و مانند یک زن رفتار کنم.

این ماجرا موجب شد تا نامزدم در همان هفته اول دوران نامزدی ارتباطش را با خانواده ما قطع کند، ولی به خاطر نسبت فامیلی قصد نداشت آبروریزی به پا کند. این بود که بی سروصدا از انوشیروان جدا شدم، ولی این ماجرا باعث شد تا خانواده ام نیز مرا طرد کنند، چرا که در همین روزها تصمیم گرفتم با مراجعه به پزشکان تغییر جنسیت (بازتایید جنسیت) بدهم و از این وضعیت رها شوم اما این وضوع کار ساده ای نبود.

خانواده ام نیز به شدت با این تغییر جنسیت (بازتایید جنسیت) مخالف بودند، به همین دلیل شبانه از شهرستان به مشهد آمدم و قصد داشتم در یکی از مراکز تجاری مشهد به شغل فروشندگی مشغول شوم ولی در همین اثنا صاحب مغازه از من کارت شناسایی خواست و من هم به ناچار حقیقت ماجرا را فاش کردم ولی هیچ گاه قصد سوء استفاده نداشتم”.

لازم به ذکر است، ادبیات و اصطلاحات بکار رفته در گزارش فوق مورد تایید جامعه ترنس نبوده و این شهروندان همواره از رسانه های فارسی زبان خواسته اند تا از واژگان درست و مورد تائید این جامعه در مطالب و محتواهایی که در این حوزه تولید میشود استفاده کنند.

شهروندان ترنس کسانی هستند که هویت جنسیتی آنها مغایر با جنس تشخیص داده شده در زمان تولدشان است. تمامی افراد ترنس نیازی به انجام عمل‌های جراحی بازتایید جنسیت نمی‌بینند. اما به دلیل شرایط قانونی حاکم بر ایران، هویت جنسیتی شهروندان ترنس تنها پس از انجام عمل و عقیم‌سازی فرد به رسمیت شناخته می‌شود.

توسط حسن حمزه زاده حیقی

حسن حمزه زاده متولد سال ٦٥ در كرج ،كارشناس رشته عمران ساختمان و فعال حقوق بشر در ايران بوده و سعى دارم در اين راه بزرگ با قدم هاى كوچك و پيوسته در راستاى هدف خود كه آزادى و برابرى و رعايت تمامى قوانين حقوق بشرى در ايران ميباشد حركت كرده و باشد كه فعاليت هاي اين حقير در جهت آگاهى رسانى و افشاگرى كار آمد بوده و به اميد روزي كه طلوع خوشيد نويد بخش انسانيتى توام با حس آزادى و رهايى از ظلم و ستم نه تنها براي مردم ايران بلكه براى تمامى جوامع بشر باشد .

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها