امجد امینی، پدر مهسا امینی با تاکید بر اینکه دخترش هیچ بیماری نداشته، از تلاش نیروهای امنیتی برای دفن شبانه پیکر مهسا خبر داد. به گفته آقای امینی “خیلی از دخترهایی که همراه مهسا در داخل بودند با من تماس گرفتند و گفتند که او را کتک زدهاند”. پس از انتقال مهسا امینی به بیمارستان، هیچ مسئولی همراه او نبوده و تا قبل از زمانی که برادر مهسا در بیمارستان حاضر شود، کادر درمان از هویت این دختر بی خبر بودند. به گفته کادر درمان اگر مهسا زودتر به بیمارستان منتقل میشد شانس بیشتری برای نجات داشت.
گزارش خبرگزاری هرانا، امجد امینی، پدر مهسا امینی در گفتگویی با امتداد، به شرح ابهاماتی در خصوص روند بازداشت و جان باختن دخترش پرداخته است.
امجد امینی اظهار داشت: در حالی که از سوی برخی از مقامات، مسائلی در خصوص ابتلای دخترم به بیماریهای زمینهای مطرح شده، شخصا باز هم این اظهارات را به شدت تکذیب میکنم. دختر من، هیچ بیماری و مشکل جسمی، مگر در حد یک سرماخوردی ساده در عمر خود نداشت. همه این حرفها دروغ است. بخدا دخترم در زندگی خود هیچ مشکلی نداشت.
وی افزود: در ماجرای تدفین هم، اینها میخواستند شبانه او را دفن کنند و من اجازه ندادم. میخواستند دخترم را همینطور شبانه دفن کنند و هیچکس هم مطلع نشود. من اجازه نداده و گفتم که به هر حال، من هم خانواده، فامیل و کس و کار دارم و به هزار بدبختی قانعشان کردیم که تدفین در همان ساعت صبح برگزار شود. خیلی اصرار داشتند که مهسا حتما شبانه دفن شود و میگفتند که من باید رضایت بدهم. من رضایت ندادم والا، اگر دست خودشان بود، همان شبانه دخترم را دفن میکردند.
آقای امینی تصریح کرد: هنوز هیچ پاسخی از پزشکی قانونی دریافت نکردیم. همان موقع هم برای انتقال دخترم به پزشکی قانونی، اجازه ندادند که من حتی به داخل بروم. خودشان دخترم را به داخل بردند و من با هزار زحمت فقط موفق شدم خودم را به حیاط برسانم. درخواست صریح من این است که ابعاد مختلف این مسئله باید هرچه زودتر روشن شود. دختر من الکی از بین رفت. من بعد از ۲۲ سال تلاش و بدبختی، زندگی خودم را فدای رشد مهسا کردم. دخترم هیچگونه مشکلی نداشت و او را از بین بردند. من به همه میگویم که درخواست رسیدگی دارم.
وی افزود: من قسم میخورم که دختر من را از بین بردند. چون خیلی از دخترهایی که همراه مهسا در داخل بودند با من تماس گرفتند و گفتند که او را کتک زدهاند. من از این بابت مطمئنم. اول من از پزشکی قانونی درخواست کردم که ببیند؛ آثار کبودی روی پاهای مهسا برای چیست؟ هیچکس جواب نمیداد. به هرکس هم که میگفتیم به شکلی ما را دست به سر میکرد و آخرش هم کسی نیامد!
امجد امینی ادامه داد: دختر من از شهرستان آمده بود و این همه از آنها خواهش کرده بود که من شهرستانیام، من جایی را بلد نیستم. من جایی را بلد نیستم و راه را گم میکنم. پسرم که همراهش بود از آنها خواهش کرده بود که آقا! خواهر من جایی را بلد نیست. چرا با زور او را میبرید؟ باز هم اصرار کرده و او را به داخل ون هل دادند. وقتی داخل پاسگاه بردند، دو ساعت طول کشید تا مهسا را به بیمارستان منتقل کنند. اگر زودتر او را به بیمارستان میبردند به این مرحله نمیرسید.
آقای امینی تصریح کرد: پرستاران میگفتند که ما همهاش فکر میکردیم که چطور خانوادهاش را در جریان بگذاریم؟ نه شماره تماسی، نه همراهی! تا اینکه پسر کوچکم بعد از نیم ساعت او را در بیمارستان پیدا کرد و تازه آن وقت بود که ما فهمیدیم. اگر پسرم نبود، دخترم گم میشد یا اینکه من اصلا چطور او را پیدا میکردم؟ این پاسگاه حتی یک نفر را همراه دخترم نفرستاده بود که آقا! حداقل این جسد یا مریض را تحویل بگیرید و یا به خانوادهاش اطلاع دهید!
پدر مهسا امینی در پایان گفت: از دکترها و کادر بیمارستان که سوال کردم؛ گفتند که اگر زودتر میرسید، شاید می توانستیم کاری کنیم. حداقل خون به مغزش میرسید. بخدا این کارها را برای دخترم انجام ندادند.
مهسا (ژینا) امینی زن جوان ۲۲ ساله اهل سقز که به تهران سفر کرده بود، روز سه شنبه هفته گذشته در ایستگاه مترو حقانی تهران توسط ماموران پلیس امنیت اخلاقی بازداشت شد. ساعاتی بعد پیکر نیمه جان وی از بازداشتگاه به بخش مراقبت های ویژه بیمارستان کسری منتقل شد و نهایتا روز جمعه ۲۵ شهریورماه ۱۴۰۱، در این بیمارستان جانباخت.