چندی قبل یک زن ۲۲ ساله، قربانی کودک همسری تبعه افغانستان در اسلامشهر به علت مسائل ناموسی همسر ۳۸ ساله خود را به قتل رساند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از تابناک، یک زن ۲۲ ساله، همسر خود را به علت مسائل ناموسی به قتل رساند.
براساس این گزارش، سرهنگ علی آقاکارخانه، رئیس پلیس اسلامشهر با بیان اینکه رسیدگی به این پرونده با تماس زنی در منطقه گلشن اسلامشهر آغاز شد، گفت: «این زن با حالتی هراسان اعلام کرد، امروز متوجه بوی بدی از خانه همسایهمان شدم که به مشام میرسید. به موضوع مشکوک شده و به مقابل خانهشان رفتم. زن همسایه وقتی مرا دید، شروع به گریه کرد و راز هولناکی را فاش نمود. او شوهرش را کشته و بعد از تکهتکه کردن جسدش، در حال پختن آن در دیگی بود اما عذابوجدان باعث شد از من بخواهد با پلیس تماس بگیرم.»
رئیس پلیس اسلامشهر در ادامه افزود: «پس از گزارش این قتل، همکارانم در محل حاضر و متوجه شدند جسد مردی حدود ۳۸ ساله در خانهاش تکه تکه شده است. متهم که زن جوان تبعه افغانستان است به قتل همسر خود اعتراف کرد و به تشریح جزئیات پرداخت.»
بنابراین گزارش، متهم اعتراف کرد: «او پسرعمویم بود و زمانی که ۱۵سال داشتم، ما را به عقد هم درآوردند. بعد از عروسی فهمیدم همسرم هیچ علاقهای به من ندارد و به اجبار فامیل ازدواج کرده است. وقتی بچهدار شدیم، فکر کردم اوضاع بهتر میشود اما نشد. او هم خیانت میکرد و هم من و دخترمان را کتک میزد. حدود یک سال و سه ماه قبل به ایران آمدیم. فکر کردم اگر به ایران بیاییم به ارتباطش با زنهای دیگر پایان میدهد اما در اینجا هم با دخترهای افغان ارتباط داشت.»
در ادامه افزود: «در خانه بودیم که دختر مورد علاقهاش به خانه آمد و جلوی من، او را در آغوش گرفت. وقتی آن دختر رفت چاقو آوردم و گفتم اگر بخواهی مرا بکشی چطور میکشی؟ گفت با چاقو به شکمت میزنم. بعد او پرسید تو چطور میکشی؟ که جواب دادم با چاقو به گردنت میزنم و همینطور چاقو به گردنش خورد و روی زمین افتاد. خیلی ترسیده بودم و با آن دختری که همسرم با او ارتباط داشت تماس گرفتم. او از من خواست برای از بینبردن جسد، آن را تکهتکه کرده و در دیگ بگذارم تا از بین برود. من هم خام حرفهایش شدم و این کار را کردم و سر شوهرم را در میان پتو پیچیده و در سطل زباله قرار دادم.»
این متهم با اظهار پشیمانی بیان کرد: «کسی را در ایران ندارم که دنبال کارم باشد. آن دختر از سادگی من استفاده کرد و مجبورم کرد این کارها را انجام دهم و حالا خودش فرار کرده است. کسی را در ایران ندارم که بتواند پیگیر کارم باشد. اگر با پدرشوهرم صحبت کنند احتمال دارد رضایت بدهد. دلم برای دخترم تنگ شده و در این مدتی که بازداشت هستم نگران او هستم.»