نقش جمهوری اسلامیدر جنگ حماس و اسراییل

هر انسان آگاهی مخالف و علیه جنگ می باشد. جنگ جز کشته شدن انسانها، دربدری و بی خانمانی، ضربات روحی و روانی تا پایان زندگی، بخصوص برای بچه ها و هزینه های مادی نتیجه دیگری ندارد. هم اکنون دو جنگ ویرانگر بزرگ، یکی در اکراین با حمله روسیه به کشور همسایه اش و دیگری در خاورمیانه با حمله تروریستی حماس به اسرائیل در جریان است. جمهوری اسلامی در هر دو جنگ مداخله می کند. البته در جنگ بین حماس و اسرائیل یک پای اصلی قضیه می باشد.

این نوشته  بر نقش و اهداف جمهوری اسلامی در جنگ بین اسرائیل و حماس و خطرات ناشی از آن برای کشورمان ایران متمرکز شده است. نوشته به گذشته ها و چالش و معضل تاریخی بین یهودیان و فلسطینیان نمی پردازد. از بررسی راه حل های احتمالی و یا دادن پیشنهاد برای حل معضل، مانند خیلی از نوشته های دیگر، نمی پردازد. ارزیابی های تا کنونی می گویند؛ جنگ کنونی طولانی بوده؛ تلفات زیادی خواهد داشت (اگرچه تاکنون هم تلفات کمی نداشته است.)؛ ممکن است ابعاد منطقه ای پیدا نموده و پای  کشورهای زیادی به آن کشیده شود. سوال اصلی و مهمی که  جلوی ما ایرانیان قرار دارد، نه این است که کدام یک از دو ملت اسرائیل یا فلسطین بر حق می باشند، نه این است که کدام راه کار برای این دو ملت مناسب و درست است، یافتن راه درست را به دو ملت فلسطین و اسرائیل واگذار کنیم. توجه مان باید به دشمن مان جمهوری اسلامی متمرکز شده و همه نیروی مان را برای نابودی آن بسیج کنیم.

سوال اصلی و آن هم بر اساس منافع و مصالح ملی مان این خواهد بود که تا چه اندازه و با کدام اهداف جمهوری اسلامی در این جنگ مداخله کرده و خواهد کرد؛ و اگر محدوده جنگ فراتر از جنگ بین حماس و اسرائیل رفته و به ایران هم سرایت کند، یا اینکه جمهوری اسلامی به جنگ مستقیم بپردازد، آنگاه نتایج احتمالی اش برای ایران، جمهوری اسلامی و اپوزیسیون چه خواهد بود؟ هر نیروی سیاسی اپوزیسیون باید برای این سوالات پاسخ داشته تا در مواجهه با روندهای احتمالی آینده انگشت به دهان نگیرد.

دو هدف استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه:

۱- تاسیس امپراطوری یا ایجاد هلال شیعه

هلال شیعه مناطقی از لبنان، سوریه، عراق، عربستان، کویت، بحرین، ایران، افغانستان، پاکستان و هندوستان را می پوشاند. همه این  کشورها که در آنها اقلیت یا اکثریت شیعه ساکن می باشند، با تاسیس جمهوری اسلامی وارد درگیری در درون و بیرون از خود شده اند. نبردی برای داشتن دست بالا در جهان اسلام. نبردی بین اسلام شیعه و اسلام سنی در جریان است.

جمهوری اسلامی قصد دارد تا با تشکیل ( یا حداقل شکل دهی اتحادی بین شیعیان با رهبری جمهوری اسلامی) امپراطوری شیعه در هلال شیعه، بر جهان اسلام مسلط شود.

۲- نابودی اسرائیل

همه سردمداران جمهوری اسلامی، شعار نابودی اسرائیل را از بدو تاسیس نظام سر دادند. جمهوری اسلامی به دادن شعار بسنده نکرده و با صرف میلیارد ها دلار و با سازماندهی نیروهای نیابتی اش در منطقه و با دادن هزینه های انسانی از مردم کشورمان، تلاش کرده و می کند تا آنرا عملی نماید.

سازماندهی نیروهای نیابتی در منطقه یا ایجاد عمق استراتژیک، ابزار دستیابی به اهداف بالاست. جمهوری اسلامی برای دستیابی به دو هدف استراتژیک خود در منطقه دست به ایجاد نایبان نظامی در سایر کشورهای جهان زده است. جمهوری اسلامی تاکنون توانسته با تاسیس سازمان های جدید و یا حمایت از سازمان های شکل گرفته، ارتشی فراملی از نایبان خود را در کشورهای لبنان، سوریه، عراق و یمن در منطقه بسیج و مسلح کند. حزب الله لبنان، حماس، حشد الشعبی و حوثی های یمن شناخته شده ترین این تشکل ها می باشند.

نقش جمهوری اسلامی در حمله حماس به اسرائیل

کمتر کسی است که شک کند حماس بدون حمایت و پشتیبانی مالی ــ نظامی جمهوری اسلامی توان و امکان چنین تهاجمی را به درون خاک اسرائیل داشته باشد. چنین عملیات گسترده نظامی، بدون تدارک قبلی، بدون تمرین و آموزش های مقدماتی و بدون  تامین وسایل ضروری و سلاح مناسب عملی نبود. کدام کشوری در دنیا می توان سراغ داشت که چنین امکانات لجستیکی، مالی، آموزشی و محیط لازم را در اختیار حماس گذاشته باشد؟ حماس هم این حمایت و پشتیبانی را رد نمی کند. انگشت اتهام  را جز بر جمهوری اسلامی بر کشور دیگری می توان نشانه  گرفت؟

اهداف جمهوری اسلامی در حمایت و پشتیبانی از حمله اخیر حماس.

جدا از اهداف بلند مدت جمهوری اسلامی در منطقه، رژیم اهداف میان مدتی هم در این حمله دارد.

۱- مخالفت با نقشه راه ابراهیم یا معامله قرن

این طرح که روی دو ستون اصلی، الف. زنده کردن طرح دو کشور دو ملت. ب. برقراری رابطه سیاسی بین اسرائیل با کشورهای منطقه، بدون دو شرط اولیه تشکیل دولت فلسطین و عقب نشینی اسرائیل از مناطق تصرف شده توسط کشورهای عربی، پایه ریزی شده است.

این طرح با مخالفت فلسطینیان از جمله تشکیلات خود گردان فلسطین تحت مدیریت محمود عباس قرار گرفت. در این طرح محدوده سرزمین دولت احتمالی فلسطین از چند تکه مجزا از هم و دارای اختیارات محدود پیش بینی شده است. به دلیل نا روشنی مرزها و محدوده سرزمینی دولت احتمالی فلسطین و پذیرش اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل ، طرح از سوی تشکیلات خود گردان فلسطین رد شده است.

ولی چرا این طرح مورد استقبال و پذیرش چند دولت عربی قرار گرفت؟ دولت های امارات متحده عربی، بحرین، سودان و مراکش و تونس تاکنون با دولت اسرائیل رابطه سیاسی برقرار کرده اند. در کنار عمان که می خواهد به این روند بپیوندد، عربستان، مهمترین کشور عربی در دنیا قصد پیوستن به آن را دارد. روشن است اگر رابطه سیاسی بین عربستان و اسرائیل برقرار گردد، به جرات  می توان گفت که طرح درعمل پیاده شده است. یکی از دلایلی که کشورهای عربی را به پذیرش این طرح و ایجاد رابطه سیاسی با اسرائیل سمت داد، ترس از جمهوری اسلامی و احساس خطر شان از شکل گیری هلال شیعه در منطقه می باشد. آنها “دشمنی” با اسرائیل را در مقابل دشمنی با جمهوری اسلامی کم خطر تر ارزیابی کرده و برای مقابله با جمهوری اسلامی و نفوذ ش در منطقه به همکاری با اسرائیل روی آوردند. علاوه بر آن کشورهای عربی از جنگ بی انتهای بین اسرائیل و فلسطین خسته شده و خواهان نوعی رابطه مسالمت آمیز با اسرائیل شده اند. جمهوری اسلامی تنها کشوری در دنیا ست که خواهان نابودی اسرائیل می باشد.

اگر رابطه سیاسی بین عربستان و اسرائیل برقرار شود، جمهوری اسلامی یکی از بازندگان اصلی این روند خواهد بود. بی جهت نیست که رهبر جمهوری اسلامی به عربستان هشدار داده است تا روی اسب بازنده شرط بندی نکند. جمهوری اسلامی تنها به هشدار دادن بسنده نکرده و برای برهم زدن این بازی منطقه ای، با “طرح ریزی”، حمایت و پشتیبانی از حمله حماس به اسرائیل گامی عملی برداشت. قابل پیش بینی بود که اسرائیل این حمله را بی پاسخ نمی گذارد. اما ارزیابی جمهوری اسلامی و حماس این بود که با این حمله، طرح قرن ترامپ به کنار گذاشته شده، دولت اسرائیل چند روزی را به بمباران نوار غزه پرداخته و دولت های اسلامی با مخالفت با واکنش های احتمالی اسرائیل مانند چند جنگ گذشته، آتش بس برقرار خواهد شد. علاوه بر این جمهوری اسلامی تصور می کرد که با این حمله شکاف بین مردم و دولت های عربی افزایش یافته و در نهایت جمهوری اسلامی به عنوان مخالف سرسخت اسرائیل در دنیای اسلامی شناخته خواهد شد.

۲- زدن ضربه نظامی به اسرائیل

اسرائیل در چند سال گذشته در درون ایران و در بیخ گوش جمهوری اسلامی دست به ترور زده، اسناد طبقه بندی شده را به سرقت برده، از ماموران جمهوری در ایران بازجویی کرده و به تاسیسات نظامی، امنیتی و هسته ای جمهوری اسلامی حمله کرده است. همه این عملیات موجب سرافکندگی جمهوری اسلامی بوده و نشان از ناتوانی او در مقابل دشمنی دارد که خواهان نابودی اش می باشد. طبیعی است که سران جمهوری اسلامی از هر تلاشی و امکانی که در اختیار داشته و دارند استفاده کنند تا مقابله به مثل نمایند. حماس این فرزند خوانده جمهوری اسلامی که در کنار اسرائیل ساکن است یکی از این امکانات بود. جمهوری اسلامی قصد داشت تا با حمله حماس به اسرائیل انتقام گیرد و آنرا به عنوان یک پیروزی بزرگ در داخل و خارج بفروش  برساند. و اگر حماس در پایان این جنگ ادامه حیات دهد، در واقعیت هم این کالای فروشی خریدار خواهد داشت.

۳- منحرف کردن اذهان مردم ایران از مسائل داخلی به مسائل بیرونی و خطر جنگ

هدف دیگر سران جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای فرمانده اعظم نظام، سوق دادن اذهان مردم ایران که در یک سال گذشته با برپایی جنبش زن، زندگی، آزادی بیشترین ضربات را به نظام از تاریخ تاسیس اش تاکنون  زده است به مسائل فرامرزی و کاشتن احساس خطر جنگ در روح و روان مردم بود. جمهوری اسلامی تا حال حاضر توانست به این هدفش دست یابد. از مردمی که فکر کنند هر لحظه ممکن است با جنگی ویرانگر روبرو شوند، جنگی که نه خواهان آن هستند و نه در ایجاد آن نقشی دارند و نه توان جلوگیری از وقوع آنرا دارند، آیا جز صبر و انتظار، واکنش دیگری  تصور پذیر است؟  توجه داشته باشیم که جنگ موضوعی نیست که تنها یک بخش از ساکنین مردم، یا قشر و طبقه از مردم و یا یک نسل و جنسیتی با آن طرف باشد. جنگ رویدادی است که همه مردم را با خود درگیر می کند.

محاسبات خامنه ای برای مناسب بودن لحظه حمله به اسرائیل

۱- اختلاف در اسرائیل

در ماههای گذشته و با محدود شدن اختیارات قوه قضائیه، جامعه اسرائیل دو قطبی شد. با تظاهرات چند صدهزار نفری برای مخالفت با این طرح، صف بندی بین مردم در خیابانهای اسرائیل چنان بالا گرفت که حتی به استعفای هزاران نیروی ذخیره نظامی اسرائیل منجر شد. برای اولین بار در تاریخ اسرائیل، همبستگی ملی کشور زیر علامت سوال رفت. خامنه ای و سران نظام شرایط داخل اسرائیل را برای ضربه زدن به آن مناسب دیدند.

۲- جنگ اکراین

جنگ اکراین که در یک طرف آن دومین قدرت نظامی دنیا و در طرف دیگرش حامیان قدرتمند غربی قرار داشته، جنگی که در اروپا به وقوع پیوسته است، دغدغه و معضلی جهانی است. این جنگ ابعاد و تاثیرات جهانی داشته و دارد. شکست یا پیروزی هر طرف، تاثیرات مهم ژیوپولیتیک در جهان خواهد داشت. خامنه ای و سران جمهوری اسلامی فکر کردند غرب آنچنان به این معضل مشغول بوده و این جنگ برایش آنچنان مهم می باشد که نه می خواهد و نه می تواند در جبهه دومی بجنگد.

۳- روی کار بودن دولت بایدن در آمریکا.

تجربه جمهوری اسلامی در رابطه با دولت های دمکرات در آمریکا به خامنه ای این ارزیابی را باورانده که بایدن تنها به حمایت های لفظی و هشدار بسنده کرده و ریسک جنگ در منطقه را نخواهد پذیرفت. بخصوص که سال دیگر در ایالات متحده آمریکا انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. تصور ورود به جنگ، جنگی در منطقه پر اهمیتی مانند خاورمیانه، آنهم یک سال قبل از انتخابات در آمریکا، بعید بنظر می رسید.

در عمل اما رویداد ها نشان از محاسبات غلط خامنه ای و سران جمهوری اسلامی دارد. اسرائیل که حیاتش به همبستگی ملی وابسته است، باسرعت اختلافات درونی را به کنار گذاشته؛ غرب و بخصوص آمریکا با حمایت بی چون و چرا از اسرائیل نشان داد که در صورت نیاز، هم توان و هم عزم باز کردن جبهه دوم را داراست.

واکنش اسرائیل

طراحان، حمایت کننده و حمله کننده ها به اسرائیل واکنش اسرائیل را حدس می زدند، تا جایی که حماس برای قدرت چانه زنی و جلوگیری از شدت عمل اسرائیل دهها نفر را به گروگان گرفته است. اما آنها چنین  شدت عمل تندی  را از سوی اسرائیل در محاسبه  خود وارد نکردند. و همین خطا، عواقب و زیان های جدی برای آنها بدنبال خواهد داشت. اسرائیل گفته که ” خاورمیانه را تغییر خواهد داد” و اولین گام  این تغییر حذف حماس در شطرنج سیاسی منطقه خواهد بود.  تلفات اسرائیل از حمله حماس، آن هم در خاک خودش چنان ابعادی دارد که اسرائیل اگر مانند جنگ های گذشته با حماس، تنها به بمباران غزه و هدف دادن فرماندهان اکتفا نماید، به معنی شکست او در این جنگ معنی خواهد داد. اگر حماس مانند گذشته در راس دستگاه اداری نوار غزه باقی بماند بعد از چند سال می تواند با کمک جمهوری اسلامی و کشورهایی مانند قطر، به بازسازی ضربات پرداخته، خود را تجدید سازمان داده و مجددا و در فرصتی دیگر به عملیات تروریستی خود ادامه دهد. در نتیجه اسرائیل به کمتر از حذف حماس رضایت نخواهد داد. نتانیاهو در آخرین سخنرانی اش گفته است” ارتش ما مصمم است که حماس را به عنوان شری برای جهان و کل بشریت ریشه کن کند.” اینکه بعد از حذف حماس چه نیرویی جای آنرا خواهد گرفت هنوز سوال بازی است. یکی از این کاندیداها تشکیلات خو گردان فلسطین است. محمود عباس بدش نمی آید تا به  نوار غزه برگشته و شکست تاریخی خود را از حماس جبران نماید. آمریکا با ارسال نیروهای نظامی به منطقه با  اهداف اسرائیل همسو نشان داده  است. حضور سنگین واحدهای نظامی آمریکا در منطقه ، هشدار به جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی اش و اعلام حمایت دیگر کشورهای غربی از اسرائیل، یک سو نشان از خطر فراگیر شدن جنگ در منطقه دارد و از سوی دیگر نشان از عزم جدی تغییر در شطرنج سیاسی  آن. آیا این تغییر در حد حذف حماس باقی مانده و یا به دیگر دشمنان اسرائیل هم  تسری خواهد  یافت، سوالی است که در آینده می تواند به پاسخ نشیند.

واکنش احتمالی جمهوری اسلامی

آنچه که روشن است قصد حذف سیاسی ــ نظامی حماس اسرائیل و آمریکا، جدی است. سنجش جدی بودن این تصمیم اسرائیل  را می توان الف. در مقایسه مبادله یک سرباز زندانی  به گروگان گرفته شده اسرائیل در سال ۱۳۹۰ که در جریان آن گیلعاد شالیط با هزار زندانی فلسطینی معاوضه شد و اینبار اما علیرغم ۲۲۹ گروگان اسرائیلی در نزد حماس، اسرائیل و آمریکا مخالف برقراری آتش بس بوده و در تدارک ورود نظامی به درون نوار غزه می باشند. اسرائیل هزینه قربانی کردن گروگانهای اسیر دردست حماس را پذیرفته است. چنین تصمیمی نشان از جدیت قصد اسرائیل در نابودی حماس می کند. هیچگاه آمریکا تا این حد به پشتیبانی مستقیم  نظامی اسرائیل نپرداخته بود. آمریکا دو ناو گروه  را در منطقه مستقر کرده و ناو گروه سوم هم در راه است. علاوه بر آن آمریکا سربازهای و اسکادران هوایی جدیدی را به منطقه ارسال کرده است.

آمریکا، اگر چه علاقه ای به جنگ با جمهوری اسلامی ندارد اما مستقیم و غیر مستقیم به خامنه ای هشدار داده تا دست از پا خطا نکرده و جلوی نیروهای نیابتی ا ش را بگیرد. هر اقدامی  از این گروه ها برای ورود به جنگ بین حماس و اسرائیل و باز کردن جبهه دوم جنگ، از چشم آمریکا  و اسرائیل اقدامی از سوی جمهوری اسلامی معنی پیدا کرده و با واکنش آمریکا مواجه خواهد شد.

جمهوری اسلامی اما در شرایط بدی قرار گرفته است. محاسبات نظام اسلامی غلط از آب  درآمده است. ورق برگشته و اکنون حماس زیر شدیدترین فشار نظامی در حیاتش مواجه بوده و مسئله مرگ و زندگی جلویش قرار دارد. علاوه بر آن با حذف حماس، اسرائیل ممکن است، در مرحله بعدی به حذف حزب الله لبنان بپردازد. حزب الله که بزرگترین و سازمان یافته ترین نیروی نیابتی جمهوری اسلامی بوده و چندین برابر حماس قدرت آتش دارد. اسرائیل چرا باید صبر کند تا در دور بعدی حمله ناگهانی دیگری از سوی حزب الله لبنان  را متحمل شده و سپس واکنش نشان دهد؟ توجه داشته باشیم که اسرائیل تنها دشمن حزب الله نیست. حزب الله هم دشمنانی در جهان عرب دارد و هم دشمنانی در داخل لبنان که منتظر نابودی آن می باشند.

نبرد بین جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی اش با “دشمن” اش اسرائیل وارد فاز مستقیم و تعیین کننده رسید. در چنین شرایطی آیا خامنه به حرف  و شعار بسنده  کرده و در عمل تماشاچی باقی خواهد ماند؟ آیا تنها به پرتاب چند موشک و پهپاد توسط نیروهای نیابتی اش اکتفا می کند؟ یا اینکه حزب الله را که دست های اش روی ماشه است را در حمایت از حماس وارد میدان می کند؟

خامنه ای اگر حزب الله را وارد میدان نکرده و تنها به شعار دادن اکتفا نماید، باید  فرزند خوانده اش حماس را  قربانی نماید. آنهم فرزند خوانده ای که رژیم برایش میلیاردها دلار هزینه کرده و آنرا در خط مقدم جبهه با دشمن خود اسرائیل مجهز کرده است. “متحد” قدرتمند و بین المللی خامنه ای، پوتین خودش درگیر بزرگترین چالش نظامی، سیاسی و اقتصادی حیاتش می باشد. پوتین توان و قدرت درگیری در جبهه دوم را ندارد. علاقه هم برای ورود به جنگی دیگر ندارد. روند ها به سمتی سوق پیدا می کند که باخت خامنه ای حتمی خواهد بود. خامنه ای  اگر نیروهای دست به ماشه خود را کنار بکشد و خواهان حفظ حزب الله شود، شکست خواهد خورد و اگر بر عکس هم عمل نماید، حتی ممکن است بجای جنگیدن در عمق استراتژیک ایجاد کرده مجبور به جنگ مستقیم شود. جنگی که در آن بجای جنگ های نا متقارن تا کنونی در آن برتری نداشته و شکست اش حتمی است.

اما اپوزیسیون ایرانی چه سیاستی را باید اتخاذ نماید؟ روشن است که حتی اگر همه اپوزسیون هم متحد و یکپارچه شوند، تاثیری روی رویدادهای  احتمالی کنونی نخواهند داشت. آنها نه توان تاثیر گذاری روی رژیم و یا نیروهای نیابتی اش را دارند و نه روی “دشمنان” رژیم. واقع بین باشیم، اپوزیسیون  توان و نیروی لازم را برای جلوگیری از سرایت جنگ به ایران را ندارد. مخالفت با جنگ آری ولی پذیرش واقعیت فراموش نشود. اپوزیسیون هیچ نقشی در جهت دادن، به تاخیر انداختن، پذیرش این یا آن طرح و پیشنهاد …. در جنگ بین اسرائیل و حماس ندارد. و در آینده قابل پیش بینی هم نخواهد داشت. پیشنهادات و طرح های ارایه شده توسط اپوزیسیون هم  از سوی رژیم، منطقه و هم ازسوی آمریکا و جهان غرب بی پاسخ مانده و  کسی به آنها توجه ای نخواهد کرد. مگر اینکه به این رضایت داشته باشد که برای ثبت در تاریخ هم حرفی زده باشد.

یک اپوزیسیون جدی باید از امکانات و شرایط به بهترین وجه و در جهات منافع و مصالح ملی خودش بهره گیرد، نه اینکه در رویا و خیال بسر برده و به شعار بسنده کند. دشمن کشورمان و اپوزیسیون، جمهوری اسلامی بوده و خواهد بود. اپوزیسیون می باید با دقت روندهای جاری و آینده را رصد کرده و تلاش نماید تا از این رویداد به بهترین وجه استفاده نماید. شاید شرایط آنچنان تغییر کند که بتواند بر این دشمن جنایتکار پیروز گردد. اپوزیسیون از دادن شعار پرهیز کرده، حل مسئله اسرائیل و فلسطین را بخود شان واگذار کرده و کاسه داغتر از آش نشود.

منوچهر مقصودنیا

توسط حسن حمزه زاده حیقی

حسن حمزه زاده متولد سال ٦٥ در كرج ،كارشناس رشته عمران ساختمان و فعال حقوق بشر در ايران بوده و سعى دارم در اين راه بزرگ با قدم هاى كوچك و پيوسته در راستاى هدف خود كه آزادى و برابرى و رعايت تمامى قوانين حقوق بشرى در ايران ميباشد حركت كرده و باشد كه فعاليت هاي اين حقير در جهت آگاهى رسانى و افشاگرى كار آمد بوده و به اميد روزي كه طلوع خوشيد نويد بخش انسانيتى توام با حس آزادى و رهايى از ظلم و ستم نه تنها براي مردم ايران بلكه براى تمامى جوامع بشر باشد .

5 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها