مقاله
موضوع : کودکان کولبر
نویسنده:حسن حمزه زاده حیقی
وزن یک کودک هفت تا ١٢ ساله بین ٢٠ تا ٣٥ کیلوگرم است. اما همین کودکان در راه رفت و برگشت از مدرسه کیف یا کولهپشتیهایی حاوی دفتروکتاب و دیگر وسایل مدرسه را با خود حمل میکنند که گاهی وزنشان به هفتاد کیلوگرم هم میرسد.
این وزن چیزی در حد یکسوم وزن کل بدن این کودکان است. این در حالی است که بر اساس استانداردهای جهانی وزن کولهپشتی باید کمتر از ١٠ تا ١٥ درصد وزن کودک باشد.بله درست شنیدید این اظهارات مربوط به نگرانی های والدین و کارشناسان در مورد وزن سنگین کوله پشتی های مدرسه کودکانشان بود این در حالی است که … حتما باید اتفاقی بیفتد، کودکی در کوهستان یخ بزند، به دره سقوط کند، هدف تیر قرار گیرد، روی مین برود یا در کوهستان راه خود را گم کند تا به یاد بیاوریم که در این سرزمین پهناور و ثروتمند کودکانی هستند که نه برای حمل کوله پشتی مدرسه خود بلکه در پی به دست آوردن نان از جان خود میگذرند؛ کودکان کولبری که با جثه کوچک، بارهایی را به دوش میکشند که در زیر آن اگر جانشان را از دست ندهند، کودکی نکرده، پیر میشوند. کولبری کودکان خاص مناطق مرزی مانند استانهای آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه است، مناطقی که عدم توسعه، شهروندان کُرد را برای زندگی عادی ناچار به کولبری میکند. از آنجا که در آنسوی مرزها کالا ارزانتر است و ورود غیرقانونی آن توسط کولبرها بدون دریافت گمرکی، تفاوت قیمت بسیاری با ورود از راههای قانونی دارد، سرمایهدار محلی با ارزیابی و نیازسنجی سایر شهرها افراد بیکار و درماندهای را که هیچ گزینه دیگری ندارند به کار میگیرد و کالاهای مورد نیاز را بر دوش آنها وارد کشور میکند و چه نیروی کاری ارزانتر از نیروی کار کودک. کارفرما بدون مسئولیت در قبال مشکلات کولبران، سود فراوانی نصیب خود میکند. اگر اتفاقی برای کالا بیفتد، توسط مأموران مصادره شود یا آسیب ببیند، ضرروزیان آن برعهده کولبر است. نگاه امنیتی به منطقه، عدم سرمایهگذاری، عدم بهکارگیری نیروهای محلی، حتی متخصصان و تحصیلکردگان در ادارات و معدود واحدهای صنعتی، بهصرفهنبودن کشاورزی و دامداری بهخاطر نبود مزارع مکانیزه و عدم توجه به جاذبههای توریستی، سبب بیکاری و فقر روزافزون مردم منطقه و پایینآمدن سن کولبری شده است؛ کودکانی که یا سرپرست خانوار هستند و ترک تحصیل کردهاند یا برای تأمین هزینه تحصیل و کمکخرج خانواده در روزهای تعطیل در راههای پرپیچوخم کوهستانها در تلاش هستند. کاری را انجام میدهند که مخاطرات بسیاری برایشان دارد. علاوه بر آسیبهای جسمانی برای حمل بارهای سنگین در سنین رشد، خطر مرگ بر اثر سقوط از کوه تا تیراندازی و نگاه تحقیرآمیز به کولبری فشارهای روانی را هم به کودکان تحمیل میکند. البته در بازار تهران هم ما شاهد کودکان کولبر هستیم؛ کولبرانی که بارهای خریداریشده توسط مردم را از بازار تا وسایل نقلیهشان با چرخ یا بر دوششان حمل میکنند و جای تأسف دارد که بگوییم خیلی از آنها لباس فرم کاری نیز بر تن دارند. چیزی که چوب حراج همیشگی بر آن خورده، همان کودکی ازدسترفته آنهاست. با توجه به تصویب عهد نامه منع بدترین اشکال کار کودک توسط جمهوری اسلامی ایران انتظار توجه جدی مسئولان به پایانبخشیدن بدترین اشکال کار کودک را داریم. از وظایف حکومت است که برای فقرزدایی وارد عمل شود و با سرمایهگذاری در منطقه، تقسیم برابر امکانات و فرصتها و اعتماد به مردم، شرایطی را فراهم کند تا این مردم بهعنوان شهروندان توانمند جایگاه خود را پیدا کنند تا کودکانشان دغدغه نان نداشته باشند. کولبری برای کودک و بزرگسال شغل نیست، بردگی نوین است. ارتباط مستقیم نبود کار با افزایش کولبری این نکته ای است که سید جواد حسینی کیا، نماینده مردم سنقر کلیایی در مجلس در گفت و گو با رکنا روی آن دست گذاشت و اظهار داشت: مهمترین مساله ای که باعث روی آوردن برخی افراد وکودکان در استان های غربی کشور به کولبری می شود، آمار بالای بیکاری در این استان هاست. به عبارت دیگر، چون ما نتوانسته ایم معضل کمبود شغل را در بسیاری از شهرها و روستاهای مرزی غربی کشور حل کنیم، اکنون ناچاریم که با معضلات اجتماعی ناشی از تداوم کولبری وکودکان کولبر در غرب ایران مواجه شویم. نگاهی اجمالی به آمارها از جمله نرخ بالای بیکاری، فقر و فلاکت و وضعیت اقتصادی چهار استان ایلام، کرمانشاه، آذربایجان غربی و کُردستان میتواند گویای این موضوع باشد که چرا در مناطق مرزی، جوانان، افراد سالخورده، کودکان و حتی زنان در نبود زیرساختهای صنعتی، اشتغال مناسب و ناتوانی در تأمین معیشت زندگی مجبور میشوند جان خود را کف دستشان بگیرند و کولبری را تنها راه برای گذرانِ زندگی خود بدانند. علاوه بر این، از سالها پیش با وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی و کوچکتر شدن بیش از پیش سفرههای مردم، کودکان خانواده و جوانان تحصیل کرده بیکار نیز طیف قابل توجهی از کولبران را تشکیل میدهند. چنین معضلی اما نه تنها سبب نشده مسئولان حکومتی در پی یافتن راهکاری اصولی و کارآمد برای حل مشکل باشند که هر از گاهی با خط و نشان کشیدن برای این قشر آسیبپذیر جامعه، حلقه زیستِ حداقلی را برای آنان تنگتر و شرایط را دشوارتر کردهاند. در طول سالهای اخیر با وجود قولها و وعدههایی که مقامات دولتی برای انجام اقداماتی در راستای حل مشکلات کولبران دادهاند، نه تنها تاکنون هیچ اتفاق مثبتی رخ نداده است بلکه آمار تلفات روزانه کولبران -چه با شلیک مستقیم نیروهای نظامی و چه بر اثر حوادثی که در مسیر کولبری با آن مواجه شدهاند- افزایش یافته است. کودکان ۱۴ یا ۱۵ سالهای که از زور اجبار کولبری میکنند، از این کودکان بسیارند اما برخی از آنها فقط از بدی اقبال است که نامششان به رسانهها درز میکند؛ چراکه یا جان خود را بر سر نان نهادهاند یا به شدت مجروح شدهاند؛ دو نمونه از این کودکان در سال های اخیر، به چنین سرنوشت دردناکی دچار شدند. پیکر (فرهاد خسروی)ی نوجوان ۱۴سالهی کولبر سه روز پس از گم شدن در بهمن در کوههای اورامانات به آغوش خانواده بازگشت. برف و کولاک سه کولبر را شامگاه سهشنبه ۲۵ آذر ماه در ارتفاعات در اورامانات زمینگیر کرد. برفی سهمگین که پایانی بود بر داستان زندگی دو برادر که برای زنده ماندن به دل کوه زده بودند. جسد آزاد خسروی، برادر بزرگتر، ۲۴ ساله همان روز اول گم شدن در برف و سرمای کوهستانی که گذرگاه کولبران است، پیدا شد. حسین کرمی دیگر کولبری که در کولاک گیر افتاده بود نجات یافت و تحت درمان قرار گرفت اما جسد فرهاد خسروی، برادر کوچکتر آزاد که نه تنها در کار که در مرگ هم برادر بزرگتر را تنها نگذاشت، سه روز پس از یخ زدن در سرمای کوهستان پیدا شد. فرهاد خسروی در فضای مجازی و رسانهها معروف شد؛ خیلیها به قصهی تلخ زندگی او پرداختند اما درنهایت، هیچ چیز تغییر نکرد؛ بازهم کودکان به روال قبل کولبری میکردند؛ کودکان به همراه برادران بزرگتر یا پدران و عموها؛ کودکان در کنار مادرها؛ و در نهایت، سقوط مقابل چشم مادرها و پدرها مانند (مانی هاشمی) که در همین روزهای اخیر وقتی اتوموبیل نیروی انتظامی را میبیند، از ترس هول میکند، پایش میلغزد و جلوی چشم مادر، از کوه سقوط میکند. مادر مانی چهار سال است که از همسرش جدا شده؛ او حضانت دو فرزند ۱۴ و ۱۱ ساله را برعهده دارد؛ برای این زن بیپناه هیچ چارهای نمیماند جز اینکه همراه برادرش در کوهستانهای کردستان کولبری کند. در واقع، کول بردن به تنها محل امرار معاش این زن بدل میشود که به ناچار فرزند ۱۴ سالهاس یعنی مانی نیز همراه او میرود؛ مانی دو سال است که همراه مادر کولبری میکند. مادر مانی، روز واقعا را اینگونه شرح میدهد: آن روز دو کول دیگر را در کوه گذاشته بودیم که بعدا پایین بیاوریم. مانی از اینکه همه کولهایمان را از دست نداده بودیم خوشحال بود و به سمت کوه رفت تا آن ۲ بسته را بیاورد. مانی که کولها را بلند کرد مشاهده کردم یک خودروی پراید توقف کرد و فردی با لباس نظامی از ماشین غیرنظامی بیرون آمد و میگفت «کجا میری؟ کوله را بینداز» من از پسرم دور بودم و کاری نمیتوانستم بکنم. به سمت پسرم حرکت کردم، اما دیر رسیدم. با فریادهای آن فرد و زمانی که او به سوی مانی حرکت کرد مانی به شدت ترسید و از کوه افتاد. مانی هاشمی برای یک گوشی قربانی شد؛ فرهاد خسروی برای خرج زندگی جان داد و صدها کولبر کودک دیگر در هر سال، به همین سرنوشت دردناک دچار میشوند. به گزارش کمپین فعالین بلوچ، روز دوشنبه ۳۰ خردادماه ۱۴۰۱، یک کودک کولبر بلوچ بر اثر تیراندازی مستقیم نیروهای مرزبانی پاسگاه ۷۲ شهرستان میرجاوه زخمی شد. این کودک کولبر بلوچ در حالیکه از شدت درد ناله میکند از پای زخمیاش خون جریان دارد. تا رسیدن خودروی اورژانس، یک کودک کولبر بلوچ او را در آغوش گرفته است و پای زخمی او را با پارچه پوشانده است. به گفته منابع محلی وی درحال حمل یک کارتن انبه بوده است که هدف تیراندازی نیروهای مرزبانی قرار گرفته است. طی این سالیان، بارها شاهد کتک زدن و قتل شماری کودک کولبر بلوچ توسط پاسداران و نیروهای مرزی در بلوچستان بودهایم. گفتنی است، شهروندان بلوچ به دلیل فقر و بیکاری برای گذران زندگی به کولبری و سوختبری روی آوردهاند. در این میان کودکان نیز برای کمک خرج خانوادههای خود بهناچار با کولبری و حمل یک کارتن یا جعبه مواد غذایی از مرز اشتغال دارند. براساس گزارش سالانه ۲۰۲۱ کمپین فعالین بلوچ، دستکم ۸۷ سوختبر هنگام سوختبری با تیراندازی بی ضابطه ماموران و یا بر اثر سانحه جان خود را از دست دادهاند که از میان جان باختگان، سه تن کودک زیر ۱۸ سال بودهاند. همچنین طی این حوادث ۳۱ سوختبر بلوچ زخمی شدهاند.این در حالیست که براساس اصل ۴۳ قانون اساسی، «شغل شایسته» یک حق بدیهیِ شهروندی است. در اصل ۴۳ قانون اساسی، یکی از وظایف اجتماعی دولت، به این شرح تبیین شده است: «تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قراردادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروههای خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. حالا نه تنها این الزام قانونی برای مرزنشینان کشور فراهم نشده، بلکه هر روز بر تعداد و گسترهی کولبران کودک افزوده میشود.با وجود این که آمار دقیقی از تعداد کولبران کودک فعال در استان های غربی کشور در دست نیست، اما شکی وجود ندارد که دشواری های معیشتی سال های اخیر به افزایش آمار کولبران کودک دامن زده است. همچنین وقتی قیمت رسمی اجناس بالاتر برود، مردم بیشتر به خرید کالاهای قاچاق و کم هزینه روی می آورند. در چنین شرایطی طبیعتا جذابیت وارد کردن کالای غیرقانونی از مسیر کولبری به ایران بیشتر می شود و این اتفاق بالا رفتن تعداد کولبران کودک را به همراه خواهد داشت. اساسا هرچه دشواری های معیشتی بیشتر می شود و اقشار ضعیف جامعه برای تامین نیازهای اولیه خود با مشکلات شدیدتری مواجه می شوند، تعداد بیشتری از اعضای یک خانواده ناچار می شوند که به انجام مشاغل کاذبی از جمله کولبری روی بیاورند. به همین دلیل است که در سال های اخیر شاهد افزایش حضور کودکان در میان کولبران بوده ایم. در این میان با وجود این که حذف کولبری با ایجاد شغل های مناسب، بهترین راهکار بلند مدت برای مدیریت این پدیده محسوب می شود، ولی اگر ما در کوتاه مدت قصد داریم که به ساماندهی کولبری بپردازیم، اول از همه باید ساماندهی کودکان کولبر را مورد توجه قرار دهیم. برای جامعه ایران چه آیندهای با کودکانِ کودکی نکرده میتوان متصور بود؟ آینده ناخوشایندی در انتظار ایران است. تکتک کودکانی که آسیبدیدگان این وضعیت هستند، یعنی انسانهایی که زندگی آنان تباه شده است. کودکی که سوختبری میکند یا با کولبری در کوهستانها در برف کیلومترها و کیلومترها میرود، برای اینکه یک جنس قاچاق برای فروش حمل کند تا درآمدی هرچند کم داشته باشد. تمام اینها در حقیقت آسیبها و دردها و زخمهای جامعه ما هستند که در پس آنها تعدادی آدم با زندگی تباهشده وجود دارند. سعید پیوندی استاد دانشگاه به پدیدهای مرتبط با آسیب اجتماعی کودکان جامانده از تحصیل اشاره میکند که آینده نظام اجتماعی ایران را در معرض تهدید قرار میدهد. وی میگوید: «در حال حاضر فقیر شدن نیروی انسانی ایران مطرح است که ایران هم با مهاجرت متخصصین و نخبگان جامعه در این میان مشارکت بالایی دارد. گروهی از متخصصان به دلیل وضعیت موجود ایران را ترک میکنند. گروهی هم به دلیل شرایط اقتصادی نیروهای فقیری از نظر آموزشی هستند؛ یعنی کسانیاند که به اندازه کافی تحصیل نکردهاند. میتوان گفت افق توسعه پایدار و توسعه انسانی در ایران متاسفانه روشن نیست و این خبر خوبی برای جامعه ایران نخواهد بود.» به گفته این استاد دانشگاه لورن فرانسه، آسیبهای اجتماعی از جمله کودکان کار، انواع و اشکال کار بچهها و کارهای خیلی غیرانسانی و بسیار دشواری که به بچهها تحمیل میشود، همه آسیبهایی هستند که مثل وزنه به پای جامعه ایران بسته شدهاند و جامعه را از حرکت رو به جلو باز میدارند. سعید پیوندی میگوید: «دستکم درسیاستهای رسمی ایران هیچوقت دیده نشده آموزش و رسیدگی به این نوع مسائل در اولویت دولت باشد. یعنی آنقدر که با هیجان از اینکه ایران موشک با برد بالا میسازد تا چند هزار کیلومتر برود و اسراییل را نابود کند، صحبت میکنند، هرگز طی پنج سال گذشته اعلام نکردهاند که برنامهای جهت کاهش کودکان کولبر و کودکان کار دارند که مثلا تعداد کودکان کار را از یک و نیم میلیون مثلا به یک میلیون و دویست هزار نفر برساند. در مورد کودکان بازمانده از تحصیل هم همین طور است. وقتی در چنین کشوری زندگی میکنیم که اولویت آموزش برای دولت وجود ندارد.در سال های اخیرووعده های مختلفی در باره رسیدگی به کولبران شده است مثل طرح دوفوریتی:ممنوعیت شلیک مستقیم به کولبران که حدود دو سال است که در راه مجلس است ! به گزارش ایرنا، مطابق تعریف كنوانسیون حقوق كودك سازمان ملل متحد، كودك به هر فرد زیر 18سال در جامعه اطلاق میشود و این دوران طلایی فرصتی است تا با رویكرد علمی و هدفمند نسل پویا و اثرگذار برای جامعه تربیت شود. نخستین و مهمترین حق هر كودك، حق بقا است كه به معنای رفع نیازبه غذا، سرپناه، امنیت و مراقبت های سلامت است. كودكان، نیازمند حفاظت شدن در مقابل صدمه ها و آزارهای جسمی و روحی هستند، آنان باید از امنیت خانوادگی و اجتماعی كافی و مراقبت و حمایت خاص كه شامل توجه ویژه قبل و بعد از تولد است، برخوردار شوند تا بتوانند در زندگی آتی خود استوار و مطمئن گام بردارند و مهارت های لازم را مواقع خطر و آسیب داشته باشند. ماهیت درونی و شخصیت كودكان چون لوحی نانوشته است كه می طلبد در سایه راهبردهای هدفمند دولت، انگیزش قوی خانواده ها و نهادهای آموزشی به بهترین شكل بارور شود و با شناخت و پرورش به موقع استعدادها، زمینه اثربخشی و نقش آفرینی مفید وی برای آینده جامعه تضمین شود.به امید آن روزی که دیگر شاهد اینگونه از موارد در کشورعزیزمون نباشیم وهمه کودکان ایرانی بتواند از حقوق خود برخوردار باشند وآینده درخشانی برای خود وکشور عزیزمون ایران به ارمغان بیاورند.
بسیار عالی تبعیض و نقض حقوق اقوام را به قلم آوردید!سپاس فراوان