ورزش در تمام دنیا مفهومی مردمی دارد. این در حالی است که ورزش جمهوری اسلامی در دهه‌های اخیر به دلیل گردش مالی بسیار بالا به حیات خلوت سیاسی‌ها، سرداران سپاه، مدیران، مربیان و دلالان در کنار ورزشکاران تبدیل شده است. دلالان و واسطه‌گران به راحتی در این جولانگاه، پول‌های هنگفتی به جیب می‌زنند، آب از آب تکان نمی‌خورد و حتی کسی هم سراغی از آن‌ها و پول‌های ناپدید شده نمی‌گیرد. با واسطه‌گری، دوستان و آشنایان نالایق خود را بر منصب ریاست می‌نشانند تا آنها نیز از این سفره بی‌صاحب بی‌نصیب نمانند. رد پای مسئولانی که در ایران شعار می‌دادند ورزش باید از سیاست جدا شود و دست دلالان و واسطه‌گری باید در ورزش حذف شود، همواره به وضوح دیده می‌شود. در این مورد می‌توان به مسعود سلطانی‌فر در وزارت ورزش و جوانان اشاره کرد. وزیری که در دوره ریاست خود، بیشتر از هر زمانی، افراد سیاسی به جای اهالی ورزش در کنارش حضور داشتند. سلطانی‌فر در دیدار با اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس، بادی در غبغب انداخته و با چهره‌ای حق به جانب اعلام کرد که یکی از مشکلات ورزش، فساد، دلالی، واسطه‌گری و زد و بندهای پشت پرده است. اما او اظهار نکرد که خودش هم دستی در این سفره سیاسی فساد دارد. به ‌طوری‌ که هر 6 معاون وزیر ورزش و بسیاری از مدیران ستادی وزارت ورزش، سابقه سیاسی دارند و به‌طور قطع حضورشان در عرصه ورزش بی‌تأثیر از این موضوع نیست. به صراحت می‌توان گفت که زد و بندها امروزه در تمامی بخش‌های ورزشی از فوتبال گرفته تا کشتی و وزنه‌برداری رخنه کرده و ورزش ایران روزهای سیاهی را از نظر فساد پشت سر می‌گذارد. همین انتصابات بی‌پایه و اساس موجب بروز پدیده فساد در تمامی رشته‌های ورزشی می‌شود. برخی کارشناسان بر این باورند که مقصر اصلی ورود غیرورزشی‌ها است. آنها معتقدند که صف مدیران غیرورزشی و نظامی و سپاهی به اندازه‌ای است که نوبت به ورزشی‌ها نمی‌رسد و اگر کاربلدهای ورزشی به این بخش راه پیدا کنند، فساد در ورزش از بین خواهد رفت. اما مسئولانی که خود را کاربلد و ورزشکار نیز می‌نامند دست کمی از بقیه ندارند. آنها با شعار مبارزه با دلالی، واسطه‌گری و فساد به ورزش وارد میدان می‌شوند و در نهایت هیچکدام موفق به انجام کاری نخواهند شد و خود نیز دستی در فساد دارند. در این زمینه می‌توان از قراردادهای اسپانسرهای مشکوک با باشگاه‌های بزرگ، روابط پیچیده و سواستفاده‌های غیرقانونی از قدرت، ناپدید شدن ارقام نجومی در باشگاه‌ها و حتی به ساخت و ساز قرارگاه‌های سازندگی سپاه در کشورهای همسایه به‌ویژه عراق اشاره کرد. البته مسئولان ورزش در ایران هم کاملا در جریان این موضوع هستند و همواره وعده جلوگیری از فساد در ورزش می‌دهند. به عنوان نمونه معاون وزیر ورزش و جوانان در گفت‌وگوی تلویزیونی مرداد ماه امسال (1399) اعلام کرده بود که عزمی جدی در وزارت ورزش برای مبارزه با فساد وجود دارد. وزیر ورزش نیز در این مورد با وزارت اطلاعات نامه‌نگاری و از آن‌ها درخواست کمک کرد. اما از حرف تا عمل فاصله بسیار است. علی کفاشیان رئیس سابق فدراسیون فوتبال درگیر بودن و نبودن در فدراسیون فوتبال بود که کمیته اخلاق محرومیتی پنج‌ساله برای او برید! در واقع او به دلیل گم‌شدن 316 هزار دلار حق پخش بازی‌های تیم ملی به مدت پنج سال از هرگونه فعالیت در حوزه فوتبال منع شد. کفاشیان اما می‌گفت ایمیل‌ها هک شده و این پول هرگز به دست او نرسیده که بخواهد گم شود! در نهایت کمیته استیناف محرومیت پنج‌ساله او را به یک سال کاهش داد. اردیبهشت سال 88 علی کفاشیان رئیس سابق فدراسیون فوتبال که خود نیز محکوم به فساد است، در مصاحبه‌ای عجیب اعلام کرده بود: اعتقادی به فساد در ورزش ایران ندارد. از دیگر کسانی که می‌توان اشاره کرد محمدرضا داورزنی است. وی که کارشناسی ارشد مدیریت دولتی دارد، از سال 1385 تا سال 1395 رئیس فدراسیون والیبال ایران بود. داورزنی بهمن سال 1395 به معاونت ورزش قهرمانی وزارت ورزش و جوانان رسید. از آن پس ردپای داورزنی تا کنون تقریبا در تمامی مفاسد اقتصادی ورزش ایران دیده می‌شود. گزارش‌ها نشان می‌دهد که در ریاست محمدرضا داورزنی، حداقل 53 مورد تخلف و ابهام مالی دور از تصور گزارش شده است. مسئولان همواره در ایران شعار می‌دهند که ورزش باید از سیاست جدا و دست دلالان و واسطه‌گری در ورزش حذف شود، تا بتوان جلوی فساد را گرفت اما حضور سرداران سپاه، این مافیای همیشه حاضر در صحنه از اواسط دهه 1370 نه تنها فساد، دلالی و واسطه‌گری را کم نکرد بلکه ورزش ایران را دچار نابودی کرده‌ است. از قرار، همان‌طور که خود بدون تحصیل و بدون گذراندن دوره‌های تخصصی به درجه سرداری، سرتیپی و سرلشکری رسیدند، به ورزش هم بدون هیچ تخصصی و تنها با اتکا به قدرت و رانت، ورود کردند. سال‌هاست که سپاه اختاپوس‌وار بر ورزش ایران چنبره زده است، به طوری که در هر گوشه از ورزش ردپایی از سردار، سرگرد و فرماندهان سپاه به چشم می‌خورد، افرادی که با کم‌ترین سطح سواد و تجربه فقط با رابطه و لابی‌گری بر سر کار آمده‌اند. شروع رخنه روحانیون و فرماندهان سپاه از اواسط دهه هفتاد بود. اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، سپاه پاسداران نه فقط طرح‌های عظیم اقتصادی، کرسی‌های مجلس، مناقصه‌های نفتی، مالکیت‌ واحدهای بزرگ صنعتی و تجاری، مافیای قاچاق مواد مخدر و کالا را تصاحب کرد، بلکه ریاست و هدایت باشگاه‌های ورزشی، به‌ویژه فوتبال را نیز در دست گرفت. امروزه تقریبا تمامی باشگاه‌ها و تیم‌های ورزشی زیر نظر فرماندهان سپاه پاسدارن فعالیت می‌کنند و ریاست این تیم‌ها، همواره به دست سرداران سپاه جا‌به‌جا می‌شود. هر رشته‌ای از ورزش که پول بیشتری داشته باشد، نام افراد سپاهی در آنجا بیشتر به چشم می‌خورد. این افراد پست‌های متفاوت می‌گیرند و به دنبال منفعت سیاسی و شخصی هستند، به ‌طوری که سالانه مدیریت میلیاردها تومان پول در ورزش زیر نظر فرماندهان سپاه مدیریت و جابه‌جا می‌شود. گفته می‌شود که عرصه پرسود ورزش ایران در سال‌های اخیر به عنوان یک ابزار سیاسی موثر در دست گروه‌های قدرت و سیاستمداران افتاده است. در این میان برخی از چهره‌های سرشناس ورزشی بارها انتقادات خود را نسبت به ورود این مهمانان ناخوانده و فساد آنها اعلام کرده‌اند که البته این اظهارات و عبور از خط قرمزها برای آنها تبعاتی به همراه داشت. به ‌عنوان نمونه می‌توان به علی دایی در این زمینه اشاره کرد. در بهار سال 1398 بود که علی دایی فساد سپاه در فوتبال ایران را افشا کرد. داستان از اختلاف بر سر مربیگری تیم سایپا شروع شد و علی دایی اعلام کرد که «مصطفی مدبر» مدیر عامل سایپا همان «غفور درجزی دولق» رئیس پیشین حراست صدا و سیمای جمهوری اسلامی بوده است. همین افشاگری دایی، تبعاتی به همراه داشت و باعث شد که اطلاعات سپاه او را از تیم سایپا اخراج کند. سردار اکبر غمخوار بی‌شک یکی از افراد نظامی جمهوری اسلامی است که با رابطه وارد فوتبال شد. از مسئولیت‌های غمخوار می‌توان به عضویت در سپاه پاسداران، مسئول لجستیک قرارگاه «نوح» سپاه، معاون هتل‌داری و گردش‌گری بنیاد مستضعفان، مدیر عامل «بنیاد تعاون» سپاه، عضو هیات مدیره بانک «انصار‌المجاهدین» سپاه، رییس کانون‌هاى مسافرتى و جهانگردى اشاره کرد. او سال 1381 مدیرعامل تیم فوتبال پرسپولیس شد. مصطفی آجرلو که عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در کارنامه خود دارد، اواخر دهه 1370 به عنوان مدیرعامل باشگاه فوتبال پاس تهران انتخاب شد. سردارى که از بنیاد تعاون سپاه و بنیاد مستضعفان به فوتبال آمد، در یک دوره، مدیریت باشگاه استیل آذین بود و سپس رئیس سازمان ورزش سپاه پاسداران و مدیرعامل باشگاه تراکتورسازی تبریز شد. سال‌های پایانی دهه 70 مهدی تاج که یکی از سرداران سپاه پاسداران بود، در دوره‌ای رئیس هیات مدیره باشگاه ذوب‌آهن و سپس عضو هیات مدیره باشگاه استقلال شد. تاج در فدراسیون فوتبال، نایب رئیسی و ریاست کمیته داوران و ریاست سازمان لیگ را بر عهده گرفت و در اردیبهشت ماه 1395 به جای علی کفاشیان به ریاست فدراسیون فوتبال انتخاب شد. سردار محمد رویانیان بهمن سال 1357 وارد کمیته انقلاب اسلامی تهران شد و پس از مدتی به رده‌های فرماندهی در کمیته انقلاب اسلامی رسید. او یکی از فرماندهان دوران جنگ بود، دارای سمت‌های مختلفی در جمهوری اسلامی است. از جمله می‌توان تاسیس پلیس 110، فرماندهی پلیس راه، فرماندهی راهنمایی و رانندگی کشور، ریاست ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت و مدیرعامل شرکت تخصصی حمل و نقل ریلی اشاره کرد. او با شعار تحول در پرسپولیس و تبدیل آن به یک باشگاه حرفه‌ای مدیر عاملی باشگاه شد. سوء‌مدیریت رویانیان در سال 1391 در باشگاه پرسپولیس باعث محکومیت این باشگاه به پرداخت حدود 7 میلیارد تومان به مانوئل ژوزه شد. سردار کریم ملاحی از فرماندهان ارشد سپاه بود که سال‌ها مدیریت باشگاه پاس تهران و ابومسلم مشهد را برعهده داشت. ملاحی مدیرعامل تیم پاس همدان و همه‌کاره تیم پاس بود. سردار محمد درخشان یکی از فرماندهان سابق لجستیک سپاه پاسداران است. او یکی از نخستین سرداران سپاه بود که به ورزش وارد شد. درخشان برای نخستین بار در دهه 80 وارد فدراسیون جودو و در سال 1395 نیز برای بار دوم رئیس فدراسیون جودو شد. مختار کلانتری فرمانده کل پیشین کمیته انقلاب اسلامی، معاون سابق وزیر راه و مدیر عامل سازمان بنادر و دریانوردی جمهوری اسلامی و رییس فدراسیون تکواندو در سال‌های 1375 تا 1379 بوده است. محمدرضا پولادگر روحانی تحصیل‌کرده در حوزه علمیه قم است که توسط مختار کلانتری به هیات تکواندو قم و سپس نایب‌رییسی فدراسیون تکواندو رسید. به خواست خود کلانتری، روی صندلی ریاست فدراسیون تکواندو نشست. او را از سال 1379 تا سال 1400در این سمت باقی ماند و سپس به عنوان معاون توسعه ورزش قهرنانی و حرفه ای وزارت ورزش و جوانان منصوب گردید. حسین گروسی عضو فراکسیون ورزشی مجلس و همچنین عضو کمیسیون صنایع و معادن در نهمین دوره مجلس نیز از قافله عقب نماند و در هیات رئیسه فدراسیون کونگ‌فو و هنرهای رزمی سمتی گرفت. او از سال 1382 عضو هیات رئیسه فدراسیون کونگ‌فو بود. حجت الاسلام حسن کردمیهن سرکرده تهاجم به سفارت عربستان نیز در سال 1399 معاونت فرهنگی فدراسیون جودو شده است. کردمیهن نه تنها یک فرد سیاسی با سابقه امنیتی است، بلکه در سرکوب مردم و اعتراضات مدنی در چند سال گذشته سابقه و نقش داشته است. او همچنین فعالیت در هیات‌های انصار حزب‌الله و موسسه «نورمعرفت» کرج، را در کارنامه دارد. از سال‌های آغازین زندگی جمهوری اسلامی تاکنون، باشگاه‌های مردمی و پرطرفدار، فدراسیون‌ها، وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک ایران زیر نظر مستقیم نهادها و اشخاص امنیتی یا وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مدیریت می‌شوند که در تمامی سال‌های اخیر توام با فساد مالی بوده است. فوتبال ایران چرا زیر چتر سپاه و نهادهای امنیتی قرار گرفت؟ «پرسپولیس» یکی از نمادهای فوتبال خصوصی در فوتبال آسیا بود. البته میان سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ خورشیدی که توسط «علی عبده» و به عنوان زیر مجموعه‌ای از شرکت «سی‌آرسی» بنا و اداره شد. پرسپولیس را مانند تمام اموال علی عبده، مصادره کردند. اموال مصادره‌ای هم به «بنیاد مستضعفان» رسید. بنیاد مهم‌ترین دغدغه‌اش، تغییر نام باشگاه و همین طور تقسیم این مال مصادره‌ای با سازمان وقت تربیت بدنی بود. اولین نام جدید در سال ۱۳۶۰ ثبت شد؛ «باشگاه فرهنگی ورزشی شهید چمران». «علی پروین» در جلسه با نماینده‌های بنیاد مستضعفان و سازمان تربیت بدنی گفته بود: «ما به فحش خوردن در ورزشگاه عادت داریم اما نمی‌دانم شما می‌دانید که ممکن است به اسم یک شهید در ورزشگاه چه توهین‌هایی شود یا نه!» «آزادی» و حتی «جمهوری» دو نامی بودند که برای پرسپولیس انتخاب شدند اما بازیکنان و هوادارانش نپذیرفتند. تا سال ۱۳۶۵ زمان برد تا بنیاد مستضعفان و سازمان وقت تربیت بدنی با هم به نام «پیروزی» به عنوان جانشین پرسپولیس برسند. هرچند که سرانجام نامش در فروردین سال ۱۳۹۱ به پرسپولیس تغییر کرد. باشگاه «استقلال» پیش از انقلاب با نام «تاج» شناخته می‌شد؛ تیمی که با مدیریت تیمسار «پرویز خسروانی» به قهرمانی ایران و آسیا رسید و درجه ترقی را در تمامی رشته‌های ورزشی طی کرد. پس از انقلاب، داستان استقلال کمی با پرسپولیس متفاوت بود چون مالکیت پرسپولیس به شخص تعلق داشت و بنیاد مستضعفان به عنوان اولین نهاد حکومتی مصادره‌اش کرد. بعد آرام‌آرام پای سازمان تربیت بدنی هم به مالکیت پرسپولیس باز شد. اما تاج را به عنوان یک غنیمت حکومتی می‌دیدند. برای همین، آن را مستقیم به سازمان تربیت بدنی منتقل کردند. این سازمان هم استقلال را در دهه ۶۰ خورشیدی به صورت دیمی اداره می‌کرد. «حسین فکری» اولین سرپرست موقت سازمان تربیت بدنی پس از انقلاب بود. او پیشنهاد مصادره باشگاه تاج برای سازمان تربیت بدنی را ارایه و نام استقلال را برای این تیم انتخاب کرد. تا سال ۱۳۶۸ خورشیدی، کارمندان سازمان تربیت بدنی به نوبت مدیرعامل باشگاه استقلال می‌شدند. اما در این سال یک اتفاق ورق را به کلی برای فوتبال ایران برگرداند. نظام متوجه شد که با یک پدیده ساده روبه‌رو نیست. در این سال، یک دستور برای لغو ناگهانی دو مسابقه فوتبال، رنگ مرکز شهر تهران را تغییر داد. روز ۲۷ بهمن ۱۳۶۸،‌ هواداران خشمگین استقلال که از لغو بدون خبر بازی تیم‌شان برافروخته بودند، مقابل ورزشگاه «شیرودی» در مرکز شهر تجمع کردند و شعارهایی علیه جمهوری اسلامی سر دادند. «عبدالله نوری»، اما گفت که روح فوتبال با جنجال آمیخته شده است و نباید این حرکت کوچک را جدی گرفت. اما شخص او دستور داد همان روز «حسن امین‌بخش»، رییس هیات فوتبال تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شود. دو باشگاه استقلال و پرسپولیس با وجود هواداران میلیونی در ایران، کلونی‌های پرجمعیتی از هواداران در فوتبال آسیا را تشکیل می‌دهند. نگاه امنیتی حکومت ایران به این باشگاه‌ها برای کنترل احساسات هواداری است. اما فقط استقلال و پرسپولیس زیر نظر سپاه پاسداران یا نهادهای امنیتی اداره نشده‌اند. باشگاه «تراکتور» به عنوان مهم‌ترین باشگاهی که در پایتخت ایران قرار نگرفته نیز زیر نظر سپاه پاسداران اداره شده است. این باشگاه به «محمدرضا زنوزی» واگذار شد؛ فردی که پیش از این به عنوان شخصیتی ناشناس، خودروی «محمود احمدی‌نژاد» را به دلیل آن‌چه «صرف امور خیریه» می‌دانست، با قیمتی بالا خریداری کرده بود. «غلامحسین محسنی‌اژه‌ای»، سخن‌گوی وقت قوه قضاییه در مرداد ۱۳۹۴ محمدرضا زنوزی را اینگونه معرفی کرده بود: «آقای زنوزی از بزرگ‎ترین بدهکاران بانکی است که مدتی قبل بازداشت شده بود. وی با تودیع قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی موقتا آزاد شده است تا بتواند بدهی‌های خود را در زمان مقرر پرداخت کند.» زنوزی تیر ۱۳۹۴ به جرم دست داشتن در پرونده فساد مالی سه هزار میلیارد تومانی دستگیر شده بود. قوه قضاییه برای آزاد کردن او، فقط ۵۰۰ میلیون تومان وثیقه گرفت و البته هرگز پرونده این اختلاس بسته نشد. تا پیش از همه‌گیری کرونا، یکی از مهم‌ترین سوالات هواداران فوتبال ایران، به چگونگی هزینه شدن درآمدهای بلیت‌فروشی در ورزشگاه‌های ایران مرتبط می‌شد. شواهد نشان می‌دهند که نهادهای حکومتی بیشترین سهم را از فروش بلیت‌ها در ورزشگاه‌های ایران طی سال‌های گذشته داشته‌اند. طبق قراردادی که سال ۱۳۹۶ میان فدراسیون فوتبال و یک شرکت واسطه برای بلیت‌فروشی تمامی ورزشگاه‌های ایران در تمامی رقابت‌های ملی و باشگاهی منعقد شد، برای مثال ۱۲درصد از قیمت یک بلیط 20 هزار تومانی باید میان اورژانس شهر میزبان، آتش‌نشانی، راهنمایی و رانندگی، نیروی انتظامی و سازمان لیگ تقسیم شود؛ یعنی حدود دو هزار و ۴۰۰ تومان دیگر از بلیت ۲۰ هزار تومانی شما صرف این سازمان‌ها شده است. مابقی این مبلغ، یعنی ۱۶ هزار و ۶۰۰ تومان کجا می‌رود؟ شرکت‌های زیرمجموعه ستاد اجرایی فرمان امام. سال ۲۰۱۳، خبرگزاری «رویترز» موفق شد بخش‌هایی از فعالیت ستاد اجرایی فرمان امام را رونمایی کند. در صفحه هشتم نسخه فارسی این گزارش، به یک شاه‌کلید برخورد می‌کنید: «بسیاری از موسساتی که به‌ صورت مستقیم زیر نظر ستاد اجرایی فرمان امام فعالیت می‌کنند، از اسامی موهوم با کاربری‌های مختلف برخوردارند». شرکتی با نام «برهان مبین» به عنوان زیرمجموعه شرکت مادری به اسم «مبنا توسعه» وظیفه جمع‌آوری تمامی درآمدهای بلیت فروشی ورزشگاه‌های ایران را برعهده دارد. این یکی از همان شرکت‌هایی که با نام مستعار فعالیت می‌کنند. برآوردهای «ایران‌وایر» در سال ۱۳۹۹ نشان می‌دادند که فقط در هفته هجدهم لیگ برتر فوتبال ایران، سه میلیارد و ۵۴۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان سود خالص از بلیت فروشی رقابت‌های لیگ برتر به دست آمده بود که دقیقا دو میلیارد و ۸۳۰ میلیون تومان به‌صورت مستقیم وارد حساب شرکتی به نام مبنا توسعه، یکی از شرکت‌های زیرمجموعه ستاد اجرایی فرمان امام واریز شد. این شرکت به‌عنوان یکی از زیرشاخه‌های غیررسمی «شرکت گسترش الکترونیک مبین ایران»، متعلق است به «حسام‌الدین مهدوی ابهری». او را مدیران فوتبال ایران با نام اختصاری «حسام مهدوی» می‌شناسند. حسام‌الدین فرزند «احمد مهدوی ابهری» است. پدر، نماینده حوزه انتخابی ابهر و خرمدره در دوره‌های پنجم، هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی بود. بعد تصمیم گرفت دیگر در انتخابات مجلس شرکت نکند و دبیر « انجمن صنفی کارفرمایی صنعت پتروشیمی ایران» شده. دیگر فرزند احمد مهدوی ابهری، یعنی «امیرحسین مهدوی ابهریان» هم عضو همین شرکت است؛ شرکتی که وظایف خود را «خدمات الکترونیک و فن‌آوری» معرفی می‌کند. آذر ۱۳۹۷، روزنامه «خبر ورزشی» در گزارشی از «حسام‌الدین. م» به ‌عنوان مالک شرکتی نام برد که نه‌ تنها حق بلیت‌فروشی رقابت‌های لیگ برتر را در ید قدرت خود گرفته است که حتی به‌صورت هم‌زمان به‌عنوان اسپانسر سه باشگاه استقلال، پرسپولیس و تراکتورسازی هم شناخته می‌شود. همین روزنامه تاکید کرده بود که با ورود محمدرضا زنوزی به اتاق مدیریت باشگاه تراکتورسازی و خرید سهام این باشگاه از سپاه پاسداران، اختلافات میان شرکت مبنا توسعه بالا می‌گیرد. دو باشگاه استقلال و پرسپولیس با «ایرانسل» به‌عنوان اسپانسر جدید قرارداد امضا کردند اما متوجه شدند که ۹۰ درصد از پول اسپانسر به دست شرکت واسطه، یعنی مبنا توسعه رسیده است. هرگز این پول به حساب استقلال و پرسپولیس واریز نشد. زنوزی هم که می‌خواست یک طرفه قرارداد را فسخ کند، ناگهان از موضع خود پایین آمد. یکی از خبرنگاران ورزشی ایران به اعمال فشار نهادهای قضایی به رسانه‌ها در صورت تداوم فشار بر شرکت مبنا توسعه در سال ۱۳۹۷ و پس از گزارش روزنامه خبر ورزشی خبر داد. او گفته بود که شخص «بیژن قاسم‌زاده»، بازپرس سابق دادسرای فرهنگ ‌و رسانه که بعدها بازداشت شد، رسانه‌ها و خبرنگاران‌شان را تهدید به توقیف و بازداشت می‌کرد. ستاد اجرایی فرمان امام درآمدهای فوتبال ایران را می‌بلعد و رسانه‌ها را با فشار و تهدید، وادار به سکوت می‌کند.

توسط حسن حمزه زاده حیقی

حسن حمزه زاده متولد سال ٦٥ در كرج ،كارشناس رشته عمران ساختمان و فعال حقوق بشر در ايران بوده و سعى دارم در اين راه بزرگ با قدم هاى كوچك و پيوسته در راستاى هدف خود كه آزادى و برابرى و رعايت تمامى قوانين حقوق بشرى در ايران ميباشد حركت كرده و باشد كه فعاليت هاي اين حقير در جهت آگاهى رسانى و افشاگرى كار آمد بوده و به اميد روزي كه طلوع خوشيد نويد بخش انسانيتى توام با حس آزادى و رهايى از ظلم و ستم نه تنها براي مردم ايران بلكه براى تمامى جوامع بشر باشد .

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها